جدول جو
جدول جو

معنی حرف اصلی - جستجوی لغت در جدول جو

حرف اصلی(حَ فِ اَ)
در اصطلاح دستور زبان عرب، حرفی که در همه تصاریف یک کلمه باقی بماند چون حرفهای ’ک. ت. ب’ در کتب. در برابر حرف زائد که در برخی صیغه ها هست و در برخی حذف شود. و در موقع تعلیم گویند: هرگاه کلمه را در برابر ’فعل’ قرار دهیم هر حرف که مقابل ’ف. ع. ل’ قرار گیرد اصلی و هر حرف که مانند آن در فعل افزوده شود حرف زائد است. (از کشاف اصطلاحات الفنون)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حُ فِ اَ)
رجوع به حرف اصلی شود
لغت نامه دهخدا
(حُ فِ بِ)
نبات او بقدر شبری و برگش شبیه به برگ ترب و باخشونت و گلش زرد و تخمش سفید و مدور. و در تنکابن خاص تره و در مازندران کولمه تره و شاه تره گویند. گرم تر و تندتر از حرف نبطی که حب الرشاد باشد و مدر حیض و مفسد جنین و مخرج آن و مفجر دیله. و جهت امراض بارده و عرق النسا و مقیی ٔ قوی و مسهل خون بسبب شدت تفتیح و جذب و در سایر افعال قویتر از حرف بستانی و شانزده قیراط گل او مسهل و مقیی ٔ اخلاط مریه و قدر شربتش یک درهم. و صاحب بحر الجواهر، ثالسفیس و ثالیفس را مرادف حرف بابلی آورده است. و صاحب ذخیرۀ خوارزمشاهی گوید: حرف بابلی، سپندان سپید است. و بعضی آنرا حرف السطوح، تلسفی، اسارون گفته اند. رجوع به حرف السطوح شود
لغت نامه دهخدا
(حَ فِ اَ نا)
هفت حرف از حروف ظلمانی را اهل جفر بدین نام خوانند. رجوع به حرف نورانی شود
لغت نامه دهخدا
(حَ فِ جَ لی ی)
حرف درشت. حرف کبیر. حرف التاج
لغت نامه دهخدا
(حَ فِ وَ)
یکی از حروف قافیه است. آن است که روی ّ به آن پیوندد و آن در شعر پارسی الف است و ذال و کاف و ها و یا، و حروف اضافت، و حروف جمع، و حروف مصدر و حروف تصغیر و حروف رابطه و شرح همه در فصل روی ّ گفته آمده است
لغت نامه دهخدا
تصویری از حرف الصله
تصویر حرف الصله
وات پیوند کلمه رابطه
فرهنگ لغت هوشیار